"کــاکتــــوس"

"کــاکتــــوس"

من قدرتمندم ...
"کــاکتــــوس"

"کــاکتــــوس"

من قدرتمندم ...

این روزها ...

و اما این روزهای 1400

روزهایی که برای من هم شیرینه هم پراسترس ...بی تعارف بگم.اینجا که کسی نیست که با تعارف حرف بزنم یا بخوام سانسور شده حرف بزنم .اینجا تنها جاییه که برای خودمه و میتونم راحت از همه اون چیزایی که دوست دارم بگم ...

راستش این روزا با این وضعیت قرمز کرونایی استرس من زیاد شده .مرضیه و معصومه و مهدی با خانواده هاشون کرونا گرفتن و من سخت دلتنگ خواهرا و داداش گلم هستم .دلتنگ بابا و مامان ...یه جورایی دارم با دلم میجنگم که به دلتنگی ام غلبه کنم..در ظاهر میگم میخندم .میدونم خیلی حرف و حدیث پشت سرمه .میدونم که خیلیا فک میکنن من بعد ازدواجم بی محبت شدم ...میدونم که شرایط منو کمتر کسی درک میکنه ...هادی مشکل ریه داره و من اول راه زندگی ...چیزی که دوسش دارم و با عشق شروعش کردم ...و حالا این شرایط ...

من توکلم به خداست و یقین دارم خدا برای ما بهترین ها رو رقم میزنه . و به عزیزای من سلامتی هدیه داده...

این روزا فقط یه کم دلم گرفته و دلتنگم ...از یه طرف نمیتونم خانواده رو ببینم به واسطه اینکه سرکار میرم و نمیخوام در خطر باشن ...از یه طرف هادی با خانواده ش کمی مشکل داره و نگران نیلوفرم ...و کمی ...فقط یه کمی استرس دارم برای هادی .ولی سپردمش دست خدا ...نگهدارنده ای جز او سراغ ندارم ...او همیشه  در بدترین شرایط راه بهتر رو به من نشون داده و من به یگانگی و قدرت بی انتهایش یقین دارم ...

خدایا ...مهربانم ...جان جانانم ...از اینکه عزیزانم و خودم و هادی عزیزم سلامت و شاد و سرحالند از تو سپاسگزارم .عاشقانه دوستت دارم ...

پ.ن:

چقدر دلم آروم شد ...گاهی باید گفت و نوشت تا آرام شوی ...مثل من

خدایا ممنون که هستی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد