این روزا همه چیز عوض شده ..نه من تلای سابقم ،نه روزگار مثل گذشته
این روزا تازه حس میکنم دارم زندگی میکنم ...یه حس خوب همراه با یه خوف ...خوف از ته جاده ای که قدم گذاشتم
پ.ن:
هوا پاییزی شده و لذت بخش و به قول بچه ها ...دو نفـــــــره
دست هام تنهان و تنها همدمش انگشتری مسی رنگه ...یه خاطره شیرین و دوست داشتنی
نترس.... اون انتهایی رو که دوست داری ، تجسم کن ، کامل و بی عیب ، دست خودته ، پس قشنگ تجسم اش کن ، هر روز صبح بعد از بیدار شدن و هر شب قبل از خوابیدن بهش فکر کن...بهت قول میدم محقق میشه....شعار نمیدم ، امتحان کردم ، بارها ، شده ، عین همون شده....