"کــاکتــــوس"

"کــاکتــــوس"

من قدرتمندم ...
"کــاکتــــوس"

"کــاکتــــوس"

من قدرتمندم ...

حرف 1

این هفته ای که گذشت هفته خوبی نبود . اون از همکار کثافتم که هر چی لایق خودش و خانواده ش بود به من گفت که اگه جلوم رو نمیگرفتن مستقیم به حراست سازمان شکایتش میکردم تا اخراج بشه...

مردک عوضی پست فک کرده اینجا چاله میدونه که عربده میکشه ...بخدا اگه داداش بفهمه شلوار از پاش میکشه

بگذریم که عصبی میشم ....

اونم از سوختن دست راستم و چاقو خوردن دست چپم و مریض بودنم 

اون از بیهوشی مرضیه به خاطر فشار عصبی که خانواده نفهم شوهرش بهش وارد کردن ...

اینم از امروز

صبح که داشتم از خونه میآمدم بیرون هوا بارونی بود.گفتم خدایا به حق همین هوای دلنشین ما را از شر سگ های پاچه گیر حفظ کن که چرخ عقب ماشین بابا در رفت ...خدا رحم کرد 

حالا صبح اول شنبه نه من پول دارم نه بابا

حتی هزار تومن ...حالا بگذریم  دیگه که من چطوری اومدم شرکت  

تا الان که دارم مینویسم  بابا زنگ زد و گفت که نگران نباشم ... 


خدایا بخیر کن ....قربونت برم ما با هم این حرفها رو داشتیم مگه !!!!


نظرات 1 + ارسال نظر
عرفان 28 دی 1393 ساعت 08:09 http://dastforosh.blogsky.com/

شاد باشی تلاله خانم

ممنونم. خوشحال شدم از امدنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد