"کــاکتــــوس"

"کــاکتــــوس"

من قدرتمندم ...
"کــاکتــــوس"

"کــاکتــــوس"

من قدرتمندم ...

روزمرگی

فک میکردم تنهایی و عزلت نشینی بعد از تو مهمان همیشگی منه...

فک میکردم اگه تو نباشی دنیا برام تاریکه...

فک میکردم اگه تو بری دیگه هیچ کی نمیتونه دل نا آروم منو آروم کنه ...

فک میکردم اگه تو بری !!!! هزار تا فکر که قدرت اراده رو از من دور میکرد ...این میشد که تنهایی میرفتم یه جای دور ...بدور از همه غریبی های دلم به تنهایی تو فک میکردم...بیشتر دلم نگران تو بود ...حالا یکی هست که با اینکه نمیتونه اشکای بی دریغ منو پاک کنه ...اما راحت میتونه احساسش رو به دروغ حتی به خورد روح نا آرامم بده...

و من با اینکه میدونم براش یه سرگرمی گذرام ...اما بازم دلم میخواد یه کاری کنم اون باور کنه من فقط اونو دارم و فقط به اون تکیه کردم....حال...

به این فک میکنم که تا چه وقت میتونه تحملم کنه؟؟

به این فک میکنم که تا چه وقت میخواد مقاومت منو محک بزنه ؟؟

محکم ایستادم...بهش تکیه کردم اما اونقدر محکم ایستادم تا اگه یه روز دلش هوای رفتن کرد پابند من نباشه....

آی خـــــــــــدا...روی پاهای خودم ایستادم تو راحت باش...کاری داشتی بــــــــــرو...من ایستادم

 


صرفا جهت اطلاع :

این مطلب مخاطب خاص ندارد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد